ژرمنها از تاریخ درس میگیرند؟
دولت آلمان بعد از تعرض رژیم صهیونیستی به خاک ایران، بار دیگر در نقش بازوی اجرایی اسرائیل ظاهر شده و با حاشیهسازی دیپلماتیک علیه ایران تلاش میکند تمرکز مقامات ایرانی را نسبت به واکنش به تلآویو مخدوش کند.
به گزارش نبأپرس، «روابط با ایران بازتابی از چالشهای دوجانبه، منطقهای و بینالمللی است. دلیلی دیگر برای آلمان تا همچنان به طور مستمر در راستای حفاظت از حقوق جهانشمول بشری، به ویژه حقوق زنان و سیاست لازمه تلاش کند».
این عبارتی است که در صفحه فارسی سفارت جمهوری فدرال آلمان در تهران در توصیف روابط با ایران نقش بسته است. توصیفی که در نگاه اول، بیانگر ارزیابی ستیزهجویانه دولت آلمان از کشورمان و چالشی دیدن رابطه با ایران در اداراک (Perception) این کشور غربی است.
اقدامات خصمانه اخیر آلمان علیه ایران به بهانه مجازات رهبر گروهک تروریستی تندر گواه درک غلط و خطای محاسباتی آنها بوده و بار دیگر ثابت کرد برلین باز هم به سیاق دهههای گذشته در سمت نادرست تاریخ ایستاده است؛ کاری که انگار آلمانها در سیاست بینالملل عادت زیادی به آن دارند.
به دنبال خبر محاکمه و کیفر جمشید شارمهد سرکرده گروهک تندر، طی روزهای گذشته اولاف شولتس صدراعظم این کشور و وزیر خارجه آلمان، به بهانه گذرنامه آلمانی او، مواضعی دور از شان و بر خلاف عرف دیپلماتیک علیه ایران گرفته و تحرکاتی را برای یک ماجراجویی دیپلماتیک آغاز کردند که با تعطیلی کنسولگریهای ایران در آلمان وارد فاز اجرایی شده است.
در این میان آنالنا بربوک، وزیر امور خارجه آلمان، با ادبیاتی خارج از نزاکت دیپلماتیک بیانیهای توهین آمیز علیه ایران منتشر کرد. در این بیانیه آمده است: چندین بار تیمی عالیرتبه از وزارت خارجه را به تهران اعزام کردیم و بهطور واضح به مقامات تهران اعلام کردیم که اعدام یک شهروند آلمانی پیامدهای سنگینی خواهد داشت. بربوک در ادامه بیانیه نفرت پراکنانه اش در امور داخلی ایران دخالت کرده و میگوید: «قتل جمشید شارمهد بار دیگر نشان میدهد که در تهران چه رژیم بیرحمی حاکم است؛ رژیمی که علیه مردم خود و علیه اتباع خارجی با مرگ برخورد میکند. این امر نشان میدهد که حتی تحت حاکمیت دولت جدید نیز هیچکس در امان نیست».
این همه خصومت ورزی آلمان نبود. برلین سفیر ایران را احضار کرده و البته سفیرش از تهران را برای کسب مشورت های بیشتر فراخواند.
برنامه های ضدایرانی آلمان در فضایی کلید خورد که شب قبل از آن، نشست شورای امنیت سازمان ملل برای محکومیت تعرض رژیم صهیونیستی به خاک ایران برگزار شد و برلین ترجیح داد در این باره ساکت بماند. شرارتی که به شهادت ۴ تن از پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران انجامید و این برای دولت آلمان به عنوان متحد تل آویو هیچ معنایی ندارد؛ همانطور که نسلکشی در غزه و کشتار ۴۰ هزار غیرنظامی در این باریکه از نگاه بربوک و شولتس شامل ضربهای ویرانگر به حقوق بشر نشده و مقامات آلمانی با عنوان نفرت انگیز “حق اسرائیل در دفاع از خود” این جنایت جنگی را توجیه کردهاند.
جنگ غزه، به قدری ارزشها و هنجارهای غربی را بیاعتبار کرده که صلاحیت را از آلمان و هر دولت غربی در خصوص اظهارنظر درباره حقوق بشر سلب کرده و استانداردهای دوگانه آنها را برای همیشه زیر سوال برده است.
گذرنامه آلمانی، مصونیت نمیآورد
البته گستاخی آلمانیها باعث شد وزیر خارجه ایران پاسخ محکمی به همتای آلمانی خود بدهد. عباس عراقچی با بیان اقدامات تروریستی شارمهد گفت: «گذرنامه آلمانی برای هیچ کس، چه رسد به یک جنایتکار تروریست، مصونیت نمیآورد. دست از پردهپوشی و بازیهای روانی بردارید خانم آنالنا بربوک. دست از حمایت از کودک کش ها و تروریست ها بردارید و خود را پشت شعارهای حقوق بشری منافقانه پنهان نکنید. ما سلاح های شیمیایی را که اتباع آلمان در اختیار رژیم صدام قرار دادند، فراموش نکرده ایم. دولت شما در نسل کشی مستمر اسرائیل شریک جرم است. آلمان دومین تامین کننده سلاح های مرگبار به اسرائیل برای نسل کشی در غزه و کشتار در لبنان به شمار میرود. به اطراف نگاه کنید حتی مردم خودتان هم ادعاهای متکبرانه حقوق بشری شما را به سخره می گیرند.»
ملاقات وزرای خارجه ایران و آلمان در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک
گناهکار ابدی!
آلمان محصول یک دستکاری بزرگ تاریخی توسط غرب است. تجربه ۲ جنگ جهانی و حتی پیش از آن جنگهای خونین مذهبی ۳۰ ساله در اروپای قرن هفدهم باعث شده آلمان همان کشوری باشد که حامل «گناه نخستین» (طبق الهیات مسیحی بشر گناهکار به دنیا می آید که به آن Orginal Sin گفته شده و بر این اساس حضرت مسیح برای برداشتن گناه انسان مصلوب شد) در اروپا باشد.
به همین خاطر پروسیهای دیروز برای جبران این گناه ابدی حاضر به هرکاری شده است. اگر آلمان نازی متهم به کشتار یهودیان بود، ژرمن ها امروز و همیشه باید تاوان آن را بدهند و بزرگترین جبران هم سرسپردگی آلمان به صهیونیستها است. مضحک اینکه آلمانها امروز برای جبران هولوکاست در آشویتس به هولوکاست در غزه فرو غلتیده و در رقم زدن این نسل کشی بی شرمانه نقش مستقیمی ایفا میکنند.
در حقیقت، قصه همان است و آلمان امروز هم در کنار نازیهای این عصر یعنی صهیونیستها قرار دارد. چه اینکه «هانا آرنت» در کتاب «آیشمن در اورشلیم» مینویسد: از نظر نازیها، صهیونیستها، یهودیان درست و حسابی بودند چون آنها هم در ابعاد ملی فکر میکردند!
حمایت بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی، یکی از سیاستهای کلان و غیرقابل تغییر آلمان است. طبق توصیف کارشناسان و رسانههای آلمانی، برلین همواره در تلاشی برای جبران جنایات خود در جنگهای جهانی، سیاستی مبنی بر حمایت بیقید و شرط از اسرائیل اتخاذ کرده و با وجود جنایات گسترده رژیم صهیونیستی و نسلکشی در غزه، این مسئله مانع حمایت برلین از تلآویو نشده است.
همانطور که دویچهوله، شبکه دولتی آلمان می گوید «برلین یکی از بزرگترین حامیان اسرائیل در جهان است و باقی خواهد ماند». آلمان به علت حمایت نظامی گسترده خود از رژیم صهیونیستی، توجه بسیاری از منتقدان را به خود جلب کرده و این انتقادات فزاینده به چالشی سیاسی برای دولتمردان در برلین تبدیل شده است.
دشمن دوست من، دشمن است!
طبق گزارش موسسه تحقیقات صلح بینالملل استکهلم (سیپری) ۳۰ درصد واردات تسلیحات رژیم صهیونیستی رابین سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۳، آلمان تامین کرده است. سال گذشته میلادی، دولت آلمان مجوز صادرات تسلیحات به ارزش کل ۳۲۶.۵ میلیون یورو را به تلآویو صادر کرد. تا پاییز ۲۰۲۳، تنها ۳۸.۵ میلیون یورو صادرات نظامی به رژیم صهیونیستی در آلمان تایید شد اما این رقم پس از هفتم اکتبر به شدت افزایش یافت.
ارسال تسلیحات آلمان به سرزمینهای اشغالی بارها مورد انتقاد قرار گرفته است. در اوایل سال جاری، مرکز اروپایی قانون اساسی و حقوق بشر (ECCHR) در تلاش برای توقف صادرات تسلیحات به رژیم صهیونیستی، شکایتی را علیه دولت آلمان به دادگاه محلی برلین ارائه کرد.
صدراعظم آلمان اما با پافشاری بر حمایت «بی قید و شرط» برلین از تلآویو هرگونه گزارش مبنی بر تحریم تسلیحاتی رژیم صهیونیستی توسط آلمان را رد کرده است. «اولاف شولتس» در بوندستاگ ( پارلمان آلمان) گفت: «ما به اسرائیل تسلیحاتی را ارسال کردهایم و به این کار ادامه خواهیم داد».
اولاف شولتس صدراعظم آلمان و بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در نشست مشترک خبری در بیت المقدس
آلمان با این فرضیه که دشمن دوست من{اسرائیل}، دشمن من است به خصومتورزی با ایران ادامه داده است. برای همین بعد از عملیات وعده صادق ۱ بود که وزیر خارجه آلمان بیشتر از صهیونیستها ناراحت شده و گفت ایران باید هرچه بیشتر منزوی شود. این خواسته غربیها هم است؛ یعنی همان متفقینی که بعد از جنگ دوم جهانی در نشست پوتسدام روی ویرانه های آلمان جلسه ترتیب داه و این کشور را به دو قسمت شرقی و غربی تجزیه کردند.
آلمان از آنجایی که مجبور بوده صلیب اروپا را بر دوش بکشد ملزم به همراهی بی قید و شرط با سیاستهای غرب بوده است؛ چرا که از معاهده ورسای تا همین الان، بدهی ژرمنها با غربیها صاف نشده است. با این همه همراهی حتی اگر آلمان برای منافع اقتصادی اش قرارداد گاز نورد استریم را با روسیه امضا کند در بحبوحه جنگ اوکراین، غربیهای به ظاهر متحد در یک خیانت آشکار خط لوله آن را منفجر می کنند.
دومین مرد بیمار اروپا؟
این تنها توهین آشکار غرب به آلمان نیست. سال گذشته نشریه انگلیسی اکونومیست، به آلمان لقب «مرد بیمار اروپا» داد (که لقب مخصوص امپراطوری در حال انقراض عثمانی بود) و برای دولت شولتس تعیین تکلیف کرد که باید چه سیاستهای اقتصادی در پیش بگیرد. این اتفاق خشم صدراعظم آلمان را برانگیخت و شولتس در مصاحبهای از نشریه اکونومیست به خاطر گزارش انتقادی این هفته نامه انگلیسی از اوضاع اقتصادی برلین و توصیف کشورش به لقب معنادار “مرد بیمار اروپا” انتقاد کرده و اکونومیست را یک نشریه “آنگلو-ساکسون” توصیف کرد.
اگر در منظومه سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روابط با ایران چندان دوستانه تنظیم نشود، آلمان حتما باید بخشی از این سیاستهای خصمانه بوده یا در بعضی مواقع در پیشانی این سیاستها قرار داشته باشد. سیاستی که البته تاریخ نشان داده است چندان عاقبت خوشی برای برلین نداشته است.
چه روزی که به بهانه حادثه میکونوس، آلمان به همراه برخی دولتهای اروپایی سفیر خود را از ایران خارج کرد و چه روزهایی که در ماجرای مذاکرات هسته ای، برلین در نقش نماینده اسرائیل و «پلیس بد» مذاکره ظاهر شده و رفتارهای بی ادبانهای از خود بروز داده است، هیچ توفیقی نصیب دولتمردان آلمانی نشده است.
در خاطرات مذاکرات سعدآباد در سال ۸۲ آمده است پس از آنکه مذاکرات وزرای خارجه انگلستان، فرانسه و آلمان در مورد بحث تعلیق غنی سازی اورانیوم ایران به بن بست میخورد، یوشکا فیشر وزیر خارجه وقت آلمان محکم با مشت به روی میز می کوبد و می گوید که بهتر است به فرودگاه برویم و به کشورهایمان بازگردیم.
ژرمنها بعد از انتخاب جو بایدن به ریاست جمهوری آمریکا هم با ایده «برجام پلاس» که خوانشی جدید از یک توافق گسترده تر به جای برجام ۲۰۱۵ بود، در مسیر مذاکرات احیای برجام، مانع بزرگی ایجاد کردند.
دولت آلمان در جریان ناآرامیهای ۱۴۰۱، به بخشی از کارزار دیپلماتیکی تبدیل شد که هدفش انزوای کامل ایران در جهان با حذف کشورمان از نهادها و سازمانهای بین المللی بود. برلین سیاستهای غلط خود را تا جایی ادامه داد که مردادماه امسال با هجوم به مرکز اسلامی هامبورگ، این مرکز فرهنگی وابسته به ایران را تعطیل کرد. ایران هم در مقابل از فعالیت دو شعبه «موسسه آموزش زبان آلمانی» در تهران که در تداوم سیاستهای «موسسه گوته» عمل میکرد، جلوگیری به عمل آورد.
«مارکوس پوتسل» سفیر آلمان در تهران اخیرا فیلمی منتشر کرده که به سراغ دونر کبابی مقابل سفارت رفته که ۲۰ سال پیش از او خرید کرده است. این فیلم شاید استعاره ای از روابط آلمان با ایران در دوره معاصر باشد؛ جایی که برلین هربار و بعد از تصمیمات اشتباه خود به مزایای رابطه با ایران بازگشته است. آلمان اما باید بداند که هر بار قرار نیست از ایران بوی کباب به مشام برسد!
انتهای پیام/
لینک خبر: