ماجرای نامه امام خمینی به رهبر شوروی

میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق عصر روز گذشته درگذشت. بسیاری گورباچف را در ایران با نامه تاریخی امام خمینی(ره) به وی می‌شناسند.

 

به گزارش نبأپرس، میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق بامداد امروز در 91سالگی در مسکو درگذشت. وی از سال 1988 تا 1991 رئیس دولت اتحاد جماهیر شوروی بود و اتفاقاتی همچون شکست ارتش سرخ در افغانستان، حادثه چرنوبیل و فروپاشی دیوار برلین در دوران وی رخ داد.

وی بعد از استعفاء از ریاست‌جمهوری شوروی، فعالیت سیاسی چندانی نداشت و تنها به نمادی بازمانده از دوران جنگ سرد تبدیل شد.

یکی از فرازهای مهم تاریخ روابط ایران و شوروی که نام گورباچف در آن به چشم می‌خورد، ماجرای نامه امام خمینی(ره) به رئیس اتحاد جماهیر شوروی است. یازدهم دی ماه 1367، رهبر بزرگترین انقلاب دینی جهان برای «میخائیل گورباچف» رهبر بزرگترین حکومت کمونیستی دست به قلم برد و در نامه‌ به آخرین رئیس جمهور اتحادیه جماهیر شوروی نوشت که «از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جست‌وجو کرد».

امام خمینی در این نامه، آخرین دبیرکل حزب کمونیست شوروی را به بازنگری در اندیشه‌های الحادی کمونیسم فرا خواند و از او خواست که درباره اسلام تحقیق کند.

گورباچف از این نامه استقبال کرد و چند هفته بعد با اعزام «شوارد نادزه» وزیر خارجه وقت خود به تهران به نامه امام پاسخ گفت اما پاسخ او نشان داد که از درک عمق و کنه پیام معنوی امام عاجز است، 4 سال بعد تنها زمان کافی بود تا همان طور که رهبر فقید انقلاب پیش‌بینی کرده بود، بزرگترین داعیه‌دار کمونیسم جهان به موزه تاریخ برود!

پیام تاریخی امام به گورباچف توسط هیئتی 3نفره متشکل از آیت‌الله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرحومه مرضیه حدیدچی (دباغ) در تاریخ 13 دی به وی ابلاغ شد.

متن زیر خاطرات آیت‌الله جوادی آملی از ارسال نامه امام به گورباچف است که در کتاب “مهر استاد” سیره علمی و عملی استاد جوادی آملی آمده است و به‌مناسبت درگذشت گورباچف بازنشر می‌شود:

ابتدا به حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(ص) اشاره می‌کنم که فرمود “العلماء ورثة الانبیاء”؛ عالمان هر عصری، نه‌تنها وارثان پیامبر آن عصرند، بلکه چون هر پیامبری، پیامبر گذشته را تصدیق و رسالت او را تکمیل می‌کند، وارث انبیای گذشته نیز هستند، این مطلب درباره علمای عصر حاضر که وارث رسول گرامی اسلام هستند که ایشان نیز آخرین میراث‌دار انبیای سلف و از کامل‌ترین رسالت برخوردار است، به‌شکل اکمل‌تر نمایان است و آنها ممکن است نقش همه انبیای سلف مانند ابراهیم خلیل، موسای کلیم، عیسای مسیح و… را در جامعه ایفا کنند.

قرآن کریم با اشاره به پیام حضرت سلیمان “إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الَّاتَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ”، به مسئله دعوت به اسلام با فرستادن پیک و پیام تأکید می‌کند. امام خمینی بارها به این تأکید قرآن کریم عمل کردند و شیوه حضرت سلیمان را یکی از روش‌های تبلیغی خود برگزیدند و به این ترتیب ثابت کردند که میراث‌دار انبیای سلف هستند.

ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در نامه‌های خود مردم را به حکمت، موعظه حسنه و جدل احسن و تشکیل حکومت اسلامی فرا می‌خواندند و این نامه‌ها نقش بسیار مهمی در پیروزی انقلاب داشت. پس از پیروزی نیز این کار را ادامه دادند و همگان را به همان امور دعوت می‌کردند و در این امر به مرزهای کشور بسنده نکرده، پیام‌های خود را به بیرون مرزها صادر می‌کردند چون اسلام دینی نیست که بتوان آن را محدود و منحصر کرد و همان‌گونه که پیامبر اکرم “للعالمین نذیراً” است، علما نیز باید تبلیغ خود را به سراسر عالم معطوف کنند.

پیام حضرت امام در جهت همین امر صورت گرفت. ایشان به بن‌بست رسیدن کمونیسم را درک و با اعلام این مطلب، زمینه تأثیر را فراهم و سپس پیام خود را ابلاغ کرد. احتمال اثرگذاری بسیار مهم است چون ارسال پیام زمانی سودمند است که احتمال اثر باشد، از این رو، ایشان در بازگشت از سفر مسکو درباره احتمال تأثیر پیام نیز سؤال فرمودند.

** نکات لازم‌الاجرا در ابلاغ پیام

برای ابلاغ پیام امام تأکید شده بود که هیئت اعزامی چند مطلب را رعایت کنند:

1ـ پوشیده داشتن محتوای پیام تا زمان ابلاغ آن، از این رو با وجود همه توانی که دستگاه‌های اطلاعاتی آنها داشتند، نتوانستند از مضمون نامه اطلاع پیدا کنند آنها مسائل مختلفی چون قطع‌نامه، جنگ، صلح و… را احتمال می‌دادند، حال‌ آنکه مضمون اصلی پیام، دعوت به اسلام بود.

2ـ رعایت ادب و احترام؛ این از دستورهای اسلام، به‌ویژه در امر تبلیغ به‌شمار می‌آید و در این زمینه رفتار معصومان(ع) بسیار آموزنده است. حضرت امام صادق(ع) در برابر یهودیان که  سرسخت‌ترین دشمنان اسلام بودند، ادب را در همه امور اعم از گفتار، رفتار و نوشتار رعایت می‌کردند و می‌فرمودند “ان جالسک یهودی فاحسن مجالسته”، یعنی اگر فردی یهودی همصحبت و همنشین تو شد، به او نیکی و احترام وی را حفظ کن.

3ـ اثر نپذیرفتن از عظمت کاخ کرملین و رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، چون ما حامل پیام بسیار ارزشمندی بودیم که از سوی مردی بلندمرتبه فرستاده می‌شد و باید با صلابت رفتار می‌کردیم که مبادا کم‌ترین احساس حقارتی در اعضای هیئت پیدا شود، به‌دیگر سخن، قول ثقیل را نمی‌شد با “ودّوا لو تدهن فیدهنون” ابلاغ و این پیام و گفتار سخت و جدی را با روحیه‌ای ساده و کوچک همراهی کرد.

4‌ـ خواندن پیام برای شخص گورباچف؛ تا نگوید که “بعداً یا در فرصتی دیگر پیام را مطالعه می‌کنم”. لازم بود پیام را جمله به جمله برای او قرائت و ترجمه کنیم که اگر احتیاج به توضیح یا استدلالی داشت، در همان‌جا ارائه شود. در کنار متن اصلی پیام که به‌خط خود حضرت امام نوشته شده بود، ترجمه انگلیسی آن نیز وجود داشت چون هرچند مخاطب اصلی پیام، رهبر جماهیر شوروی بود اما پیام امام تنها به او اختصاص نداشت و در حوزه‌ای وسیع‌تر ابلاغ می‌شد.

** ورود به مسکو و ابلاغ پیام

ساعت یازده روز چهارشنبه چهاردهم دی‌ماه 1367، هیئت سه‌نفره ایران به‌همراه سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو با رهبر شوروی دیدار کرد و در این ملاقات، افزون بر گورباچف، وزیر امور خارجه شوروی، مترجم و یک خبرنگار برای حزب گزارش تهیه می‌کرد.

آن‌ها از هیئت ایرانی در کمال ادب و احترام استقبال کردند و پس از تعارفات معمول که نزدیک پنج دقیقه طول کشید، آقای گورباچف در ابتدا اظهار داشت “ما با داشتن تفکرات گوناگون می‌توانیم زندگی مسالمت‌آمیزی در کنار هم داشته باشیم و چون شما برای ابلاغ پیام مهمی آمده‌اید، وقتتان را نمی‌گیرم و فرصت را در اختیار شما می‌گذارم”.

هیئت ایرانی نیز صحبت را با این جمله آغاز کرد: میلاد یکی از بزرگ‌ترین پیامبران الهی را تبریک می‌گوییم و به همین مناسبت، پیام یکی از رهبران الهی را برای شما قرائت می‌کنیم.

از آنجا که مضمون پیام اهمیت زیادی داشت، با تأنی و جمله به جمله برای آنها خوانده می‌شد تا مطلب به‌خوبی منتقل شود حتی در مواردی نیز به‌درخواست مترجم، جمله تکرار می‌شد تا او مطلب را به‌درستی بفهمد و به آقای گورباچف منتقل کند. کار قرائت پیام و ترجمه آن یک ساعت به‌طول انجامید و در این مدت، گورباچف در کمال ادب گوش می‌داد و تنها در دو جای پیام، رنگ چهره‌اش تغییر کرد و صورتش سرخ شد؛ یک مورد آن در قسمتی از پیام بود که امام می‌فرماید: “دیگر کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخی جهان بنگریم و…”، ایشان در خلال قرائت پیام نیز بعضی از مطالب را یادداشت می‌کرد و برخی از مطالب را نیز معاونان و دستیارانش یادداشت می‌کردند.

همان‌گونه که گفته شد، پیام حضرت امام دعوت به اسلام بود و در آن از مسائل سیاسی چون قطع‌نامه یا آتش‌بس یا… سخنی به‌میان نیامده بود و فقط در جمله‌ای با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: “اگر شما اسلام را بشناسید، دیگر در مورد افغانستان این‌گونه نمی‌اندیشید و تجدیدنظر می‌کنید.”، این مطلب نیز به‌نوعی به همان عینیت سیاست و دیانت اشاره داشت که امام به‌خوبی به آن وفادار بودند.

در پیام نیز امام راحل، ضمن تأکید بر قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان پایگاه جهانی اسلام فرمودند: “ما همچنان به  زندگی مسالمت‌آمیز و روابط متقابل معتقدیم و آن را محترم می‌شماریم”.

** واکنش گورباچف

پس از اتمام قرائت و ترجمه نامه امام، آقای گورباچف ابتدا از این پیام تجلیل کرد و آمادگی خود را برای ارسال جواب ابراز نمود و اظهار داشت: “ما برخی از اشتباهات گذشته را ترمیم می‌کنیم که بار دیگر مبتلا نشویم و نیز در مورد آزادی ادیان، قانونی را در دست تصویب داریم” و نیز افزود: “همان‌گونه که در طلیعه سخن گفتم ما می‌توانیم با داشتن مکتب‌ها و افکار گوناگون در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشیم.”، سپس ضمن بیان این نکته که “ما هم دارای مکتب، ایده و فکری هستیم”، با شوخی و خنده گفت: “معلوم می‌شود حضرت امام از ایدئولوژی ما خوشش نمی‌آید. آیا می‌شود ما نیز ایشان را به مکتب‌مان دعوت کنیم؟”، اما بعداً دوباره بر جدی نبودن سخن آخر خود تأکید کرد.

پس از اتمام سخنان گورباچف، هیئت ایرانی از سخن او و از این‌که یک ساعت و اندی به پیام و ترجمه آن گوش داده بود، تشکر کرد. اما در مورد مهم‌ترین حرف آقای گورباچف یعنی عدم دخالت در امور داخلی یک کشور، این گونه پاسخ داده شد: “شما به‌عنوان رهبر شوروی آزاد هستید از اعماق خاک این کشور تا اوج آسمان‌های این مرز و بوم، هرکاری انجام دهید چون متعلق به شماست اما این رهبری الهی (یعنی امام) با آب و خاک و آسمان کشور شما کاری ندارد، بلکه روی سخن او با جان شماست. آقای گورباچف! شما بعد از مرگ مانند درختی هستید که پس از شصت یا هفتاد سال می‌خشکد و از بین می‌رود یا مثل پرنده‌ای که بعد از مدت‌ها در قفس را برای او باز می‌کنند و او برای همیشه آزاد می‌شود؟

سخن این رهبر الهی این است که مرگ پایان کار نیست، بلکه شما هستید و ابدیت اندیشه، افعال و اوصافتان که باید به‌فکر آن‌ها باشید. شما گمان می‌کنید که مرگ مساوی با نابودی است، اما رهبران الهی می‌گویند که مرگ حیات جدید است”.

این سخنان به‌عنوان آخرین کلام هیئت ایرانی مطرح شد و جلسه دوساعته ما به پایان رسید و در هنگام تودیع برای خداحافظی گفتیم: “خداحافظ، خدا توفیق بدهد”. آقای گورباچف گفت: “مردم ما می‌گویند: کار!”، و ما پاسخ دادیم: “مردم ما گفتند «خدایا به‌امید تو قیام می‌کنیم» و قیام نیز کردند و قدرت‌ها را سر جایشان نشاندند”.

یکی از اعضای هیئت ایران، خانم محترمی (اشاره به مرحوم حدیدچی) بود که سابقه مبارزات سیاسی داشت و نیز نماینده مجلس شورای اسلامی بود. وقتی ایشان از طرف سفیر ایران به گورباچف معرفی می‌شد بسیار تعجب کرد که یک زن در نظام اسلامی ایران بتواند در این سطح مسئولیت و فعالیت اجتماعی داشته باشد.

به این ترتیب، سفر یک‌روزه ما به مسکو با موفقیت به پایان رسید و استقبال از هیئت ایرانی، و بدرقه آنها چه در دیدار با گورباچف و چه در فرودگاه دوستانه و در کمال ادب و احترام بود.

هنگام ورود ما به فرودگاه مسکو، نماینده شخص گورباچف، معاون وزیر امور خارجه و نیز امام جمعه مسکو که متأسفانه منتسب به حزب بود برای استقبال آمده بود و در حالی که برف سنگینی هم باریده بود، ما را تا شهر که چهل کیلومتر فاصله داشت همراهی کردند.

انتهای پیام/


لینک خبر:



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 + شش =

دکمه بازگشت به بالا